چرا انقلاب ایران به پیروزی رسید..؟
این انقلاب از یک مذهب الهام گرفته است و کاملا از نقطه نظر مذهب - یعنی اسلام - اجرا شده است. و فقط به همین دلیل، این انقلاب در رتبهای بالاتر از دیگر انقلابهایی که در نقاط دیگر اتفاق افتاده اند، قرار میگیرد. طرح ریزی انقلاب (اسلامی) به طرف روح بشر نشانه رفته است نه عقل او!
هنگامی که ندای امام برای انقلاب (اسلامی) رسید، این پیام با غیرت مذهبی مردم آمیخته شد و هیچ قدرتی بر روی زمین نتوانست آنرا متوقف کند. این بزرگترین سلاح برای انقلاب بود. رویه قاطع (انقلاب) کمترین مقاومت و بیشترین پذیرش را توسط توده مردم، تضمین کرد موفقیت انقلاب تنها در این حقیقت نهفته است که (انقلاب) فطری و کاملا بر مبنای اصول اسلامی بود. انقلاب هیچ اهمیتی برای عقاید غرب و اصول شرق قایل نیست - که معمولا بر نظریات ساده اندیشانه انسانی بنیان نهاده شدهاند - تئوریهایی که معمولا عمیق نیستند و کاملا با نوسانات روشنفکری و ملاحظات مادی آمیخته شده اند. تئوریهایی که قدرت را متمرکز کردهاند و یک طبقه حاکم برخوردار از امتیاز را از میان گروه اندکی ایجاد کرده اند، که بر اکثریتبدبخت اعمال قدرت میکنند. نظریاتی که انسان را از جامعه جدا کرده است و فرد را با کوششهای خودخواهانه اش در زندگی شخصی - از همنوعانش جدا کرده ستبنابراین انقلاب (اسلامی) ، قدرت را اسطوره زدایی و غیر متمرکز کرد و به مردم سپرد و این هرگز در هیچ جای تاریخ جهان اتفاق نیفتاده بود! برای اولین بار، افراد معمولی و تا بحال غیر متمایز و مستضعف جامعه توانستند به اربابان قدرت تنه بزنند!
طبیعتا انقلاب مجبور بود که با مخالفان هم از درون و هم از بیرون مواجه بشود.
مخالفتها از درون عمدتا از معدودی طبقه مرفه ناشی میشد که بیم داشتند که ثروتهای مادیشان را که اغلب آنها را با ابزارهای مشکوک به دست آورده بودند - از دستبدهند.
مخالفتها از خارج و عمدتا هم از غرب و هم از شرق ناشی میشد و اقمارشان در داخل نیز بسیار زیاد احساس خطر میکردند از آنجا که اربابانشان احساس خطر میکردند و آنها نیز به دلیل مجاورت فیزیکی با ایران، بیشتر این احساس خطر را داشتند. جریان پیوند شرق و غرب (علیه انقلاب اسلامی) ، فلسفه روشن انقلاب را تصریح کرد.
تفکر اروپا - مدار به کفایت احساس خطر کرد و به همین جهتبه کوششهای خرابکارانه نامحدود برای از بین بردن انقلاب و تمامی ارزشهای آن، دستیازید. ایران میبایستی با هر وسیله ضروری و ممکن متوقف میشد!
شکست غرب در قدردانی از اشتیاق هم نوعان بشر، برای تغییر و کرامتشخصی، در ذهن انسان غربی وحشت و ترسی را موجب شد که پیامد آن اینست که غرب خود اولین قربانی است و این خسارت غرب خیلی بیشتر از خساراتی است که آنها به انقلاب اسلامی وارد آورده اند.
خوشبختی برای انقلاب و معمار اصلی آن (امام) . آنست که رهیافتساده ولی یقینا الهی انقلاب موفق شد که دشمن را در میان امیدهای باطل برای شکست انقلاب ذلیل نماید. رهبر تسلیم ناپذیر انقلاب سالهای زندگی خود را صرف نقش بر آب کردن امیدهای باطل دشمن کرد و از اینرو موفقیتبرای انقلاب، از همه جهات حاصل شد و مبارزه و جنبش از آغاز هرگز متزلزل نشد. اهداف رهبری انقلاب کاملا روشن بود، امام، رهبری مصمم بود. او بطور الهی الهام بخشیده میشد. او نترس بود. او درستکار بود. او کاملا وقف اسلام شده بود، او استوار بود و تباهی ناپذیر و مطلقا تحت تاثیر قدرت نفوذ و زراد خانه نظامی دشمن قرار نگرفت. او دشمن را به مبارزه طلبید ولی هرگز از او نترسید. او با عزم راسخ و تصمیم مطلق درصدد غافلگیر کردن دشمن برآمد. او دشمن را میشناخت، او نیرومندیها و ضعفهای (دشمن) را میشناخت.
او از همه اینها برای رسیدن به حقوق کامل بهره برد. موفقیت همچنین در این اقعیتبود که رهبری انقلاب، به همان اندازه امام، نه علاقهای به قدرت مرکزی داشت و نه در پی آن بود. هیچکدام از دور و بر انقلاب در جستجوی قدرتمند کردن خود نبود، آنگونه که در سایر انقلابات معمول است. امام خمینی از جنبه معنوی، انسان بسیار بزرگی بود. بزرگ نمایی شخصی هرگز جزیی از دستور کار (او) نبود، در حقیقت آن هرگز وجود نداشت.
رهبری انقلاب خود را با طبقه مستضعف یکسان میپنداشت و هرگز در جستجوی امتیازات ویژه برای خود نبود. این موضوع سبب حمایتبیشتر (مردم) از انقلاب شد. رهبری بیهمتای (انقلاب) سبب پیدایش انگیزه "فدا کردن خود به خاطر اسلام" در میان تودهها شدند. خود امام هر جائیکه میزیستبسادگی زندگی میکرد.
او هرگز در هیچ زمانی در برابر لذات دنیوی تسلیم نفس نشد. او کم میخورد، کم میخوابید، خیلی سخت کار میکرد، بسیار نماز میخواند، بسیار تفکر میکرد، بسیار مطالعه میکرد; هر دوی مردان و زنان ملتش را خیلی دوست داشت او مخاطبین خود را تمام مستضعفان جهان - صرف نظر از تمایلات دینی که داشتند - قرار داد. او خدماتش را در دسترس تمام مستضعفان جهان - هر جائیکه آنها زندگی میکردند - قرار داد. او به اختلافات شیعه و سنی خاتمه بخشید. قرآن کریم تنها راهنما و منبع معرفت و الهام امام بود فراگیری او از قرآن کریم، به عنوان یکی از بزرگترین دستاوردهای شخصی و فردی در تاریخ ثبتخواهد شد. موفقیتبرای انقلاب همچنین در این واقعیت است که قدرت زنان شناخته شد و آنان نقش صحیح خود را ایفا کردند. (امام) خمینی همانند معدودی از هم عصران خود، زن را به عنوان یک عضو کامل جامعه میدید. نقش زنان هرگز برای او در ابهام نبود و (آن نقش) هرگز در چارچوب زیستی آن، که معمولا نقش زن را در غرب و دیگر جوامع عقب مانده تعیین میکند، نبود.
نقش زن، بخصوص در انقلاب، برحسب توانائیهای انسانی، عقلایی و فیزیکی مشاهده شده بود. (امام) یکبار گفت: بطور آشکار، زنان با مردان برابر نیستند اما هیچ کدام از مردان نیز، برابر زنان نمیباشند. بدین ترتیب انقلاب هیچ کس را بینصیب نگذاشت. انقلاب یک طریقه کاملا جدید از زندگی را مطرح کرد که به خدمتخدا و بندگانش، اختصاص مییافت. انقلاب، بازگشتبه ارزشهای اخلاقی را اعلام داشت که پیش از این، بوسیله ارزشهای منفی و قوی غربی و تاثیراتی که یک طریقه زندگی در ایران شده بود، فرسوده گشته بود.
بنابراین اسلام مجبور بود که مقام مرکزی را بپذیرد، آنرا بنیادگرایی بخوانید یا هر چه دلتان میخواهد، اما یک جنبش آغاز شده بود و هیچ چیزی کمتر از پیروزی مطلق نمیتوانست آنرا فرو بنشاند. انقلاب با مهارت، ترتیب یافته بود و پیروزمندانه اجرا شده بود.
هرگز تا قبل از این زمان، در تاریخ انقلابات، هیچ جنبشی، منحصرا توسط نیروی معنوی حرکت داده نشده بود. این همان چیزی است که بسیاری از دشمنان از فهم آن عاجز ماندند. آنها یا باید میفهمیدند یا میمردند.
امام خمینی و معنویت او پیامی را الهام بخشیدند که هیچ چیزی تا قبل از آن، به روح درونی اکثر ایرانیان نفوذ نکرده بود. امام با مردم هم زبان بود. او همان سرکوفتی را در دستان شاه و طرفدارانش تجربه کرده بود که مردم از آن رنج میبردند. امام با زندان آشنا بود، با شکنجه آشنا بود; او ساواک وحشت انگیز را میشناخت; او با تبعید آشنا بود; با گرسنگی آشنا بود. او با خودبینی و تکبر شرق و غرب آشنا بود. او با سلطه جویی و دسیسه کاریهای آنها آشنا بود. او نیات شیطانی آنها را در خلیج فارس و جاهای دیگر میدانست. مجهز با این شناخت، امام آماده نبرد بود.
امام با صلابت ملتش را بدون سلاح و مهمات به طرف تلههای مین گذاری شده، رهبری کرد و با دشمنی که تا دندان مسلح بود، مواجه شد. شاه که از طرف قویترین کشورهای روی زمین یعنی آمریکا و شوروی حمایت میشد، دیگر بهتر از آن نمیتوانست احساس ایمنی بکند.
دعوت امام، از تمام مستضعفان و سرکوب شدگان جهان بود که بپاخیزند و حقوق حقه طبیعی خود را مطالبه کنند.
امام به جای دوری نمینگریست چرا که مردمان زیادی در نزدیکی او یعنی در ایران بودند.
تمام جهان، سوق داده شده بودند که باور کنند که ایران در زمان حکومتشاه - بهشتی بر روی زمین - بود. معدودی افراد که در ایران نبوده اند، میتوانستند از جهات دیگر باور کرده باشند. بخصوص، رسانههای تبلیغاتی غرب در زمان رژیم پهلوی، یقین حاصل کرده بودند که بهترین اخبار فقط از تهران خارج میشود. بطور محرمانه، غرب توطئه چیده بود تا ایران را به "سگ نگهبان دایمی" خود در خاورمیانه تبدیل کند. سازمان سیا (CIA) ، همانگونه که بعدا خواهیم دید، کارش را با دقت و ظرافت انجام داده بود; اما (سازمان سیا) برای "نیروی معنوی" سرمایه گذاری نکرده بود!
آنچه که در پایان، پیروزی انقلاب اسلامی که در ایران به وقوع پیوست را تضمین کرد، نیروی معنوی بود. اگرچه (پیروزی) به بهای گرانی تمام شد.
توده مردم خودشان را به خواستخداوند تسلیم کرده بودند. آنها نگرانیهای خود را رها کرده بودند و بطور کلی به خدا توکل میکردند.
اگر آنها در حین مبارزه کردن کشته میشدند، همانند امام حسین شهید بودند. اگر آنها مجروح و زخمی میشدند، بخاطر آرمان گرانبهای اسلامی بود و اثر زخمها بر بدنهایشان، همواره یادآور آن بود که آنان سربازان خداوند برای عدالتبودهاند و هنگامیکه دعوت برای مبارزه به خاطر آرمان اصیل اسلام آمد، آنها به آن جواب دادند; همانند یاری رساندن به حسین در کربلا!
(مردم ایران) آماده و مشتاق بودهاند تا گرانبهاترین ثروت خودشان - یعنی زندگیشان - را نثار کنند تا ایران بتواند آزاد باشد.
شهادت، در این زمان، نشان اختصاصی و علامتی از انقلاب اسلامی در ایران شده است تا پیش از این زمان - در حیات بشری هرگز چنین جانفشانی هایی که مردان و زنان و شهیدان ایرانی به خاطر آرمانشان انجام داده اند; انجام نشده است.
جوان و پیر، روشنفکران و عوام، روحانیون و معلمان، دکترها و کارمندان، کارگران کارخانه و دانش آموزان و دانشجویان، تودههای معمولی و نظامی. . . همه خون گرانبهایشان را به خاطر اسلام و عدالت نثار کردند.
این است علت موفقیت انقلاب اسلامی در ایران.